جدول جو
جدول جو

معنی چاله باغ - جستجوی لغت در جدول جو

چاله باغ
(لَ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان ساوه که دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ / لِ)
دهی از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 27 هزارگزی خاور رامیان. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 170 تن سکنه. آب از رودخانه و چاه، محصول برنج و غلات وتوتون و سیگار و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و پارچه های ابریشمی و کرباس بافی و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
باغ خوش و خرم. باغ باطراوت:
فروزنده در صحن آن تازه باغ
ز می شبچراغی بشب چون چراغ.
نظامی.
رجوع به تازه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ قِ)
صاحب مرآت البلدان می نویسد: ’از مزارع قریۀ بزرگ کاشان است که تیول منشی الممالک میباشد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 85)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
ده کوچکی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 7 هزارگزی شمال خاوری قلعۀ رئیسی واقع شده و 35 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 25هزارگزی شمال کرمانشاه و 3 هزارگزی خاور فزانچی که سر راه شوسه است واقع میباشد. دامنه و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات دیمی و شغل اهالی زراعت است. از فزانچی به این آبادی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبیعی مسنا و قدیم النسق است. آبش از قنات و سکنۀآن سه خانوار است’. (از مرآت البلدان ج 3 ص 231)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ کَ)
دهی است از دهستان راکان بخش گرمسار شهرستان دماوندبا 112 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز، در 48 هزارگزی شمال خاوری ایزه، کوهستانی و گرمسیر است و 190 تن سکنه فارس و بختیاری دارد، آبش از چشمه، محصولش گندم و جو، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رزقچای بخش پوبران شهرستان ساوه، در 12 هزارگزی باختر نوبران و 3 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سردسیر است و 238 تن سکنه دارد، محصولش غلات، بادام و انگور، شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و جاجیم و راهش مالرو است و از طریق راه شوسۀ همدان به نوبران ماشین میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چند آبادی است بناحیه ای از توابع بلوچستان’، (از مرآت البلدان ج 4 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ بُ)
موضعی به فندرسک (استرآباد) که آن را آقامحمدآباد گویند. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 128)
لغت نامه دهخدا
چاله ای که پل آبدنگ در آن فرود آید، زیر و رو کردن شلتوک در
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گردو بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
شکوفه ی پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
باغ گل، مرکز هر چیز
فرهنگ گویش مازندرانی